یسنا یسنا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

یسنا همه زندگی

5ماهه شدم

      تولدم مبارک پنج ماهه شدم       سلام  امروزیسنا شدپنج ماهه پنج ماهه که من مامانشم واون دخترمه وااای کی میشه بهم بگه مامان وقتی از پیشش میرم شروع میکنه به گریه کردن دیگه منو کاملامیشناسه وقتی توی یه جمعیباشیم میبینم که چشش دایم رو منه باکس دیگه ای حرف بزنم ناراحت میشه یا اینکه میخنده با صدای بلند یعنی اینکه منم هستم.   شبا وقتی خوابه حسابی نگاش میکنم   بعضی مواقع تو خواب میخنده گاهی ابروهاش رومیکنه تو هم انگار خواب بد میبینه ومن نازش میکنم وجالب اینکه یه...
26 دی 1390

قابل توجه مامانای مهربون2

 نكاتی ضروری درباره كودكان كودك من   معمولاً وقتی‌ خانمی‌ برای‌ نخستین‌ بار فرزندی‌ به‌ دنیا می‌ آورد، در شرایط‌ مختلف‌ با اظهار نظرهای‌ متفاوت‌ و حتی‌ متضاد اطرافیان‌ روبرو می‌ شود. این‌ مسئله‌ مادر جوان‌ را سردرگم‌ می‌ كند، به‌ طوری‌ كه‌ نمی ‌تواند تشخیص‌ دهد رفتار مناسب‌ و شایسته ‌در هر موقعیتی‌ كدام‌ است. آشنایی‌ با برخی‌ مسائل‌ مربوط‌ به‌ كودك‌ و نحوه‌ عملكرد صحیح‌ مادر، می ‌تواند به‌ شما كمك‌ كند تا بدون‌ ن...
19 دی 1390

شرح لحظاتی که تو شکمم بودی

  دخترگلم من بهمن ماه درحالی که دوماهه بودی متوجه شدم توشکمم یه نی نی خوشگل دارم.تو چهار ماهگی دکتر سونوگرافی گفت که تو خیلی خوشحال شدیم هم من هم بابا جون. دیگه باید واست اسم انتخاب میکردیم ما یسنا رو واست انتخاب کردیم .میدونی معنیه اسمت چیه؟یعنی حمدوستایش اسمت ایرانیه،اوستایی؛پهلوی. خیلی منتظرت بودم ...
13 دی 1390

دقایق قشنگ دیدار تو

چون تو درون شکمم بدلیل تنگیه جات نچرخیده بودی باید عملم میکردن به عبارتی سزارین تا بدنیا بیای.٢٨مرداد قرار بود بستری بشم اما تو٢٦ مرداد اومدی.منو قافل گیر کردی.ماه رمضون بود.شبش من وبابا رفتیم برای خرید بعداز اینکه اومدیم خونه اینقدر خوشحال بودم ساکت رو چیدم بعد رفتم که بخوابم ساعت های ١٢ درد داشتم اما فکر کردم ماه درد،ساعت دو به بعد دردا زمان دار شدند  طوریکه نمیتونستم تحمل کنم .   وای خدای من؛دیگه وقتشه.نمیدونی با اینکه درد داشتم ولی خیلی خوشحال بودم که میبینمت من ساعت هفت ونیم بیهوش شدم برای عمل ؛ساعت هشت ونیم تو به دنیا اومدی.اولین کسایی که دیدنت بابا جون،مامانی،مادرجون،مامانی فاطمه که مامان بزرگه منه.بعدا من تورو د...
13 دی 1390

خلق وخو

خنده های این فرشته های کوچولو تا٢ماهگی به پدرومادر به خصوص مادر برای تحکیم روابط عاشقانه ی والدین به انها می باشد.امادرسنین ٣یا٤ ماهگی لبخند این فرشته های معصوم به والدین شان به خاطر اشناییت میباشد.درسنین ٧یا٨ وقتی غریبه ای رامی بینند گریه میکنند.   خلق وخو ی کودکان با هم متفاوت میباشد.سه سنخ گسترده از خلق وخو برای انان تعریف شده است:     ١- گروه کودکان ملایم: کودکانی که سرزنده وشادابند(تعریف نباشه مثل دختر من) این فرشته ها برنامه ی منظمی برای خوابیدن وغذا خوردن دارند.مثلا یسناروزهای اول برنامه ی خوابش به هم خورده بود که تنظیم کردم . نوگلای ماکه دراین گروه اندبه راحتی ...
13 دی 1390

ویژگی های خوب یسنا

  میخوام ازت تعریف کنم دختر من وقتی تو شکمم بودی اصلا منواذیت نکردی من برخلاف اکثرماماناویار نداشتم واسه همین تا دوماهگی متوجه نشدم یه مسافرکوچولو تو راه دارم. وقتی شش ماهه شدی خانم دکتر بهم گفت رحمت کوچیکه به احتمال زیاد زودترازموعدبه دنیا میادوبایدامپول بزنم که اگه زود اومدی ششهات کامل باشندوتودستگاه نذارنت؛که خوش بختانه به موقع به دنیا اومدی. سه روز اول شبها کامل بیدار بودی روزها میخوابیدی اما من ساعت خوابت رو عوض کردم ویادگرفتی روزا برای بازی شبها برای خواب. همه من وباباروترسونده بودند که خودتون واماده کنید برای شب زنده داری اما تو دختر خوبی بودی وهیچ اذیتی نداشتی وقتی گرسنه میشدی ومیشی دستت رو ...
13 دی 1390

رفتارهای جالب تو در سه ماهگی

میدونی گلم تو  چیزی که برای اولین بار میبینی توی ذهنت ازش یه طرحواره می سازی. من وبابارو چون زیاد می بینی میشناسی.وقتی بابا رو چند روز نمی بینی نمیشناسیش چون بین لحظات زیادی که میدیدیش وقفه ایجاد شده واسه همین خاله عمه یاحتی مامانی ها وبابایی هات اخرین باری که میبینی تا دفعه ی بعد وقفه ایجاد میشه تصویرشون تو ذهنت نمی مونه ووقتی دوباره میبینیشون گریه میکنی وزمان لازم داری تا با محیط وافراد جدید اشنا بشی . الان تو سه ماهه هستی براحتی میتونی حرکاتی یا حرفایی که انجام میدیم در ذهنت ثبت کنی.چون توی این ماه حافظه ی تو وهمسن وسالات خوبه. صدای منو وقتی تو جمعی هستیم به صداهای دیگه ترجیح میدی ودلیل این ک...
13 دی 1390

سلام برماه محرم

این روزها همه چیزو همه کس حال وهوای محرم رو داره.شهر لباس سیاهش رو به تن کرده،درختان هم انگار با ریختن برگهایشان غم بزرگشان را نشان می دهند. دیشب از گوشه گوشه ی شهر صدای روزه وروزه خوانی میومد.تصمیم گرفتیم بریم بیرون دسته های سینه زنی روببینیم.حس فوق العاده عجیبی داشتم.مداحی ها رو که گوش میدادم کاملا میتونستم کربلا وتمام اتفاق هارو ببینم وغم ورنج ربابه برای از دست دادن جگرگوشش،حضرت زینب برای ازدست دادن عزیزانش وحضرت رقیه(ع)وتمام کسانی که شاهد پرپر شدن عزیزانشان بودندرو از اعماق وجودم لمس وحس کنم. مظلومیت امام حسین(ع)ویارانش در طفل شش ماهه ی ربابه خلاصه میشه.واقعا سخته وفکرشو میکنم میبینم از توان واراده ی من دوره که بتونم یه...
13 دی 1390

پیشرفت تو در زمینه های مختلف

  یسنا دستش رو به طرف اشیاءدراز میکنه.ولی هنوز نمیتونه بگیردشون،با دیدن اسباب بازی ویاشنیدن صدای صوتی که از انها خارج میشود ابراز احساسات می کندودستش رو برای گرفتن انها جلو میاره.     بعضی وقتها که من موسیقی میذارم  یسنا گوش میده وجالب اینکه اه وناله سر میده،حرکات جنبشی که انجام میده هیچ تعادلی نداره.اصلا هماهنگ نیست. مثلا وقتی که روی شکم میذارمش،به اطراف لگد میزنه وتلاش ناشیانه ای از خودش بروز میده. چیزهایی که جلوش حرکت میکنه رو تا زاویه ی ١٨٠ درجه تعقیب  میکنه دیگه حالت خیره شدنی که در ٤هفتگی دیده میشد ناپدید شده. توی این هفته بین حرکات دست و چشمش هماهنگی ایج...
13 دی 1390